سید حجت الله سادات پور فرزند سید محرم ساکن تشان
مادر شهید نقل می کند:شهید علاقه ای خاص به خانواده داشت وبرای خوشحال کردن خانواده وفامیل تلاش می کرد.بعضی روزها دور از چشم پدر ومادر همراه دوستانش کارگری می کرد ولی ما هیچگاه متوجه نشدیم که شهید علاوه برکارهای خانه وکشاورزی کارگری هم می کند ،تااینکه یک روز سراغ من امد وگفت بیا این پولها رابگیر وبرای خواهرم سیما یک انگشتر بگیر .
به اوگفتم :این پولها را از کجا اوردی ؟گفت:مادر من یه چند جایی کارکردم دوست دارم خواهرم را خوشحال کنم .پسرم روانه جبهه شد ومن هنوز انگشتری نخریده بود که خبر شهادتش رابرایم اوردند . ومن تا چهلم شهادتش پولها رانگه کردم وبعد برای خواهرش انگشتری خریدم وبه خواهرش هدیه دادم تا بادیدن انگشتر یاد فرزندم زنده شود.روحش شاد